آموزش علوم حدیث
دوره ها
علوم حدیث
پژوهش و آموزش، دو بال رشد اندیشه ها و علوم است و هریک بدون دیگرى، ناقص. پژوهش پشتوانه آموزش است و آموزش، سؤال آفرین و زمینه ساز پژوهش. با آموزش، کاستیهاى پژوهش و نارساییهاى آن برطرف مى شود و پرسشهاى نو جوانه مى زند و افقهاى جدید براى دانشور شکل مى گیرد و با این تعاون، دانش بالنده مى شود. لذا از رونق افتادن هرکدام، افول و رکود دیگرى را در پى دارد.
امروزه در ساحت علوم، این وابستگى چنان خود نموده که هیچ پژوهشگاهى بدون آموزش سیر نمى کند و هیچ مرکز آموزشى، خود را بى نیاز از پژوهش نمى بیند.
علوم حدیث نیز از این قاعده مستثنا نخواهد بود؛ بدین معنا که بارورى آن، در گرو پژوهش و آموزش است. حال ،پرسش این است که آیا حدیث و دانشهاى آن، با تحقیق و تعلیم پیش آمده است و با این دو بال پرواز کرده است، یا نه؟ آیا میزان پژوهش و آموزش، یکسان بوده است؟ اینک چه باید کرد؟
درنگى در گذشته نشان از آن دارد که پژوهش، تا اندازه اى در میان عالمان شیعى رونق داشته است. آنان در حفظ و کتابت، تدوین و تبویب، شرح و ترجمه حدیث و نیز در تدوین و شکل گیرى علوم حدیث، از قبیل رجال و درایه، تلاشهاى قابل ارجى به عمل آورده اند. تا آنجا که محمّدبن ابى عمیر، صاحب 94 تألیف حدیثى است1؛ فضل بن شاذان، 280اثر حدیثى از خود برجاى گذاشت2؛ محمدبن مسعود عیاشى، بیش از 200کتاب حدیثى تالیف کرده3؛ على بن مهزیار اهوازى، 333کتاب نگاشت4 و حسین بن سعید اهوازى، 330اثر عرضه کرد.5
در دوره بعد نیز محمدبن یعقوب کلینى، بیست سال در تدوین کتاب کافى کوشید6 و شیخ صدوق، 300مصنّف در حدیث پدید آورد.7 در عصر حاضر، کتب حدیثى، بیش از 200عنوان است و مجموع احادیث گردآورى شده در کتب اربعه، بحارالانوار، الوافى، وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل، از صدهزار حدیث تجاوز مى کند.
در بخش شرح و تعلیقه نویسى مى توان از مرآةالعقول (شرح کافى) و ملاذالاخیار (شرح تهذیب الاحکام) از علامه مجلسى ،و روضةالمتقین (شرح من لایحضره الفقیه) از محمدتقى مجلسى، شرح ملاصدرا بر کافى، شرح ملاصالح مازندرانى بر کافى، و تعلیقه میرداماد بر کافى، نام برد.
شرحهاى صحیفه سجادیه، چون ریاض السالکین از سیدعلى خان کبیر8، و شرحهاى نهج البلاغه چون شرح ابن میثم بحرانى و منهاج البراعه از میرزا حبیب اللّه خویى9 و دیگر شروحى که بر زیارتها و ادعیه نوشته شده، چون الانوار اللامعه (شرح زیارت جامعه) از سیدعبدالله شبّر10 و شرح زیارت عاشورا از ابوالمعالى کلباسى11، نیز از این قبیلند.
در ترجمه کتب حدیث و اخبار نیز یادگارهاى قابل توجّهى برجاى مانده است. نمونه هایى چون: ترجمه تفسیر منسوب به امام عسکرى(ع)، ترجمه تهذیب الاحکام، ترجمه برخى از جلدهاى بحارالانوار، و ترجمه هاى ثواب الاعمال، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، عیون الاخبار12 و… از این بابند.
اینها پاره اى از مجاهدتهاى علمى در قلمرو اخبار و احادیث بود. در حوزه علوم الحدیث، یعنى رجال و درایةالحدیث، نیز وارث میراثهاى گرانقدرى هستیم.
در زمینه علم رجال، آثار چاپ شده موجود، بیش از پنجاه عنوان است. از اختیار معرفةالرجال، اثر کشى گرفته تا قاموس الرّجال، اثر علامه شوشترى و معجم رجال الحدیث، نوشته آیة الله خویى.
اینها بجز نسخه هاى خطى است که در کتابخانه ها موجود است، یا در کتابنامه ها از آنها یاد شده است.
در حوزه درایةالحدیث نیز نوشته هاى گرانقدرى را به ارث برده ایم.
از درایةالحدیث، اثر زین الدین العاملى و الوجیزه، نوشته شیخ بهایى و الرّواشح السّماویّه، اثر میرداماد گرفته ،تا سماءالمقال کلباسى و جامع المقال طریحى، تا قواعد الحدیث محیى الدین غریفى و بحوث فى علم الرجال محمدآصف المحسنى، ماندگارهاى این بخشاند.
اینها پژوهشهایى بود که از گذشته تاکنون در این زمینه ادامه داشته است.
بجز اینها، پژوهشهاى ارزشمند و مناسب دیگرى نیز به صورت فردى و گروهى در حوزه حدیث آغاز شده است. در این زمینه مى توان از معجم نویسى و راهنماسازى، تصحیح و تحقیق، مسندنویسى، گزیده نویسى، واحدسازى مجموعه هاى حدیثى و به خدمت گرفتن رایانه ،نام برد.
حدیث پژوهشى ،گرچه به پاى نیاز نرسید و بى نیازکننده نیست، اما بسیار ارزشمند است. با اسف فراوان، در بعد آموزش و تعلیم، کارنماى خوشنودکننده اى در دست نیست.
اگر از جلسه هاى املاى حدیث13 و قرائت آن نزد مشایخ ـ که تا قرن ششم نیز رونق داشته ـ و نیز از حلقه هاى درس خصوصى که برخى از استادان داشته اند بگذریم، برنامه آموزشى سازمان یافته اى سراغ نداریم.
بجد مى توان مدّعى شد که آموزش رجال، درایه، فقه الحدیث، و تاریخ و تطوّر حدیث در هیچ دوره اى پانگرفته، تا بتوان گفت به افول گراییده است و حوزه هاى علمیه به عنوان یک نهاد تعلیمى دینى، در این زمینه، قصور ورزیده اند.
بلى، در سالهاى اخیر، در پى پاره اى تحولات اصلاحى، درسهاى رجال و درایه، براى برخى مقاطع تحصیلى ، نخست با عنوان دروس جنبى و سپس در ذیل درسهاى عمومى در پایه هاى هشتم تا دهم، وارد برنامه هاى آموزشى حوزه شده است. امّا روشن است که به این دو درس بریده و منقطع از قبل و بعد نمى توان امید بست.
در رشته هاى تخصّصى علوم حوزوى نیز، که در سایه همان تحولات شکل گرفت، از علوم حدیث خبرى نیست. زیرا رشته هاى دایرشده عبارت است از: تبلیغ، کلام و تفسیر و علوم قرآن.
در مراکز آموزشى دانشگاهى نیز گرچه برخى از درسها در زمینه علوم حدیث در سالهاى قبل از انقلاب اسلامى ایران وجود داشته است، که در این زمینه مى توان از درسهاى استاد شانه چى در دانشگاه مشهد یاد کرد ، ولى علوم حدیث، به عنوان یک گروه آموزشى، سابقه اى ندارد. در سالهاى اخیر، در برخى از دانشگاهها، چون دانشگاه تهران و تربیت مدرس، آن هم با عنوان علوم قرآن و حدیث، گروههاى آموزشى شکل گرفته که بسیار نوپاست. و دانشکده علوم حدیث ـ که این نشریه بدان وابسته است ـ نیز هنوز مراحل ادارى و سازماندهى را پشت سر مىگذراند.
از این رو،جاى صد افسوس است که تاکنون، آموزش در حوزه حدیث، به موازات پژوهش حرکت نکرده است. به نظر مى رسد اهل سنّت، چنانکه در پژوهش، بویژه در سالیان اخیر، حرکتهاى پرشتابى داشته اند، در حوزه آموزش نیز جلوتر باشند.
یکى از رشته هاى درسى در نظامیه بغداد، علم الحدیث بود و عبدالوهاب قامى (م500ق) و خطیب تبریزى (م502ق) از استادان این درس بودند.14 در سال 728قمرى، دارالقرآن و دارالحدیث تنکویه در دمشق تأسیس شد و ذهبى از مدرّسان آن بود.15 در الازهر، از سال 1936 میلادى، قانونى به تصویب رسید که پس از دوره ابتدایى تا مراحل پایانى تحصیل، حدیث جزو درسها قرارگرفت.16
این نگاه به گذشته و گستره نیازها و پرسشهاى جدید، برنامه ریزان آموزشى و پژوهشى را فرامى خواند که حدیث و دانشهاى وابسته بدان را در برنامه ها جاى دهند.
قرآن و حدیث، دو مصدر دین شناسى و مادر علوم اسلامى به شمار مى روند و نباید در حاشیههبرنامه هاى نهادهاى تعلیمى و آموزشى قرارگیرند. نباید فرزندان، عرصه را بر مادر تنگ کنند و آن را از صحنه به دور سازند یا در حاشیه قراردهند.
حاشیه نشینى حدیث، این ضرر را داشته که هنوز بسیارى از قلمروهاى آن، به تعلیم، بلکه تحقیق، درنیامده است. روایات مربوط به معارف، اخلاق، آداب و رسوم و ادعیه و زیارات، هنوز بکر باقى مانده اند. حدیث، در حاشیه و به دنبال فقه و اصول گام برمى دارد و تا آنجا بدان توجه مى شود که فقه و اصول دامن گسترده باشد.
بر پیروان سنّت و عترت فرض است که حدیث را در همه قلمروها و با همه دانشهاى بایسته آن، منظور کنند و آن را از انحصار منبر وعظ و کرسى فقه خارج سازند.
به امید روزى که حدیث و دانشهایش جایگاهى شایسته در برنامه آموزشى حوزه ها به دست آورد و رشته اى تخصصّى را به خود اختصاص دهد و مراکز آموزش عالى به علوم حدیث، به عنوان یک گروه مستقل آموزشى بنگرند. واللّه ولىّ التّوفیق.
1. الفهرست، محمدبن الحسن الطوسى، قم، منشورات الرضى، ص142
2. همان، ص124
3. همان، ص136
4. همان، ص88
5. همان، ص58
6. مستدرک الوسائل، میرزاحسین نورى، قم، اسماعیلیان، ج3، ص535
7. الفهرست، ص157
8. ر.ک: الذریعة، ج3، ص345ـ359 (49 عنوان شرح)
9. ر.ک: الذریعة، ج4، ص111ـ161 (86 عنوان شرح)
10. ر.ک: الذریعة، ج3، ص305ـ306 (9 عنوان شرح)
11. ر.ک: الذریعة، ج3، ص307ـ 308 (7 عنوان شرح)
12. ر.ک: الذریعة، ج4، ص90ـ147
13. ر.ک: الذریعة، ج2، ص305ـ319
14. مدارس نظامیه و تاثیرات علمى و اجتماعى آن، نورالله کسائى، تهران، امیرکبیر، 1363، ص135
15. تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى، عبدالرحیم غنیمه، ترجمه نورالله کسائى، تهران، انتشارات یزدان، 1364،ص155
16. الازهر فى الف عام، محمد عبدالمنعم خفاجى، بیروت ـ قاهرة، عالم الکتب ـ مکتبة اللباب الازهریة، ج2، ص182ـ185
امروزه در ساحت علوم، این وابستگى چنان خود نموده که هیچ پژوهشگاهى بدون آموزش سیر نمى کند و هیچ مرکز آموزشى، خود را بى نیاز از پژوهش نمى بیند.
علوم حدیث نیز از این قاعده مستثنا نخواهد بود؛ بدین معنا که بارورى آن، در گرو پژوهش و آموزش است. حال ،پرسش این است که آیا حدیث و دانشهاى آن، با تحقیق و تعلیم پیش آمده است و با این دو بال پرواز کرده است، یا نه؟ آیا میزان پژوهش و آموزش، یکسان بوده است؟ اینک چه باید کرد؟
درنگى در گذشته نشان از آن دارد که پژوهش، تا اندازه اى در میان عالمان شیعى رونق داشته است. آنان در حفظ و کتابت، تدوین و تبویب، شرح و ترجمه حدیث و نیز در تدوین و شکل گیرى علوم حدیث، از قبیل رجال و درایه، تلاشهاى قابل ارجى به عمل آورده اند. تا آنجا که محمّدبن ابى عمیر، صاحب 94 تألیف حدیثى است1؛ فضل بن شاذان، 280اثر حدیثى از خود برجاى گذاشت2؛ محمدبن مسعود عیاشى، بیش از 200کتاب حدیثى تالیف کرده3؛ على بن مهزیار اهوازى، 333کتاب نگاشت4 و حسین بن سعید اهوازى، 330اثر عرضه کرد.5
در دوره بعد نیز محمدبن یعقوب کلینى، بیست سال در تدوین کتاب کافى کوشید6 و شیخ صدوق، 300مصنّف در حدیث پدید آورد.7 در عصر حاضر، کتب حدیثى، بیش از 200عنوان است و مجموع احادیث گردآورى شده در کتب اربعه، بحارالانوار، الوافى، وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل، از صدهزار حدیث تجاوز مى کند.
در بخش شرح و تعلیقه نویسى مى توان از مرآةالعقول (شرح کافى) و ملاذالاخیار (شرح تهذیب الاحکام) از علامه مجلسى ،و روضةالمتقین (شرح من لایحضره الفقیه) از محمدتقى مجلسى، شرح ملاصدرا بر کافى، شرح ملاصالح مازندرانى بر کافى، و تعلیقه میرداماد بر کافى، نام برد.
شرحهاى صحیفه سجادیه، چون ریاض السالکین از سیدعلى خان کبیر8، و شرحهاى نهج البلاغه چون شرح ابن میثم بحرانى و منهاج البراعه از میرزا حبیب اللّه خویى9 و دیگر شروحى که بر زیارتها و ادعیه نوشته شده، چون الانوار اللامعه (شرح زیارت جامعه) از سیدعبدالله شبّر10 و شرح زیارت عاشورا از ابوالمعالى کلباسى11، نیز از این قبیلند.
در ترجمه کتب حدیث و اخبار نیز یادگارهاى قابل توجّهى برجاى مانده است. نمونه هایى چون: ترجمه تفسیر منسوب به امام عسکرى(ع)، ترجمه تهذیب الاحکام، ترجمه برخى از جلدهاى بحارالانوار، و ترجمه هاى ثواب الاعمال، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، عیون الاخبار12 و… از این بابند.
اینها پاره اى از مجاهدتهاى علمى در قلمرو اخبار و احادیث بود. در حوزه علوم الحدیث، یعنى رجال و درایةالحدیث، نیز وارث میراثهاى گرانقدرى هستیم.
در زمینه علم رجال، آثار چاپ شده موجود، بیش از پنجاه عنوان است. از اختیار معرفةالرجال، اثر کشى گرفته تا قاموس الرّجال، اثر علامه شوشترى و معجم رجال الحدیث، نوشته آیة الله خویى.
اینها بجز نسخه هاى خطى است که در کتابخانه ها موجود است، یا در کتابنامه ها از آنها یاد شده است.
در حوزه درایةالحدیث نیز نوشته هاى گرانقدرى را به ارث برده ایم.
از درایةالحدیث، اثر زین الدین العاملى و الوجیزه، نوشته شیخ بهایى و الرّواشح السّماویّه، اثر میرداماد گرفته ،تا سماءالمقال کلباسى و جامع المقال طریحى، تا قواعد الحدیث محیى الدین غریفى و بحوث فى علم الرجال محمدآصف المحسنى، ماندگارهاى این بخشاند.
اینها پژوهشهایى بود که از گذشته تاکنون در این زمینه ادامه داشته است.
بجز اینها، پژوهشهاى ارزشمند و مناسب دیگرى نیز به صورت فردى و گروهى در حوزه حدیث آغاز شده است. در این زمینه مى توان از معجم نویسى و راهنماسازى، تصحیح و تحقیق، مسندنویسى، گزیده نویسى، واحدسازى مجموعه هاى حدیثى و به خدمت گرفتن رایانه ،نام برد.
حدیث پژوهشى ،گرچه به پاى نیاز نرسید و بى نیازکننده نیست، اما بسیار ارزشمند است. با اسف فراوان، در بعد آموزش و تعلیم، کارنماى خوشنودکننده اى در دست نیست.
اگر از جلسه هاى املاى حدیث13 و قرائت آن نزد مشایخ ـ که تا قرن ششم نیز رونق داشته ـ و نیز از حلقه هاى درس خصوصى که برخى از استادان داشته اند بگذریم، برنامه آموزشى سازمان یافته اى سراغ نداریم.
بجد مى توان مدّعى شد که آموزش رجال، درایه، فقه الحدیث، و تاریخ و تطوّر حدیث در هیچ دوره اى پانگرفته، تا بتوان گفت به افول گراییده است و حوزه هاى علمیه به عنوان یک نهاد تعلیمى دینى، در این زمینه، قصور ورزیده اند.
بلى، در سالهاى اخیر، در پى پاره اى تحولات اصلاحى، درسهاى رجال و درایه، براى برخى مقاطع تحصیلى ، نخست با عنوان دروس جنبى و سپس در ذیل درسهاى عمومى در پایه هاى هشتم تا دهم، وارد برنامه هاى آموزشى حوزه شده است. امّا روشن است که به این دو درس بریده و منقطع از قبل و بعد نمى توان امید بست.
در رشته هاى تخصّصى علوم حوزوى نیز، که در سایه همان تحولات شکل گرفت، از علوم حدیث خبرى نیست. زیرا رشته هاى دایرشده عبارت است از: تبلیغ، کلام و تفسیر و علوم قرآن.
در مراکز آموزشى دانشگاهى نیز گرچه برخى از درسها در زمینه علوم حدیث در سالهاى قبل از انقلاب اسلامى ایران وجود داشته است، که در این زمینه مى توان از درسهاى استاد شانه چى در دانشگاه مشهد یاد کرد ، ولى علوم حدیث، به عنوان یک گروه آموزشى، سابقه اى ندارد. در سالهاى اخیر، در برخى از دانشگاهها، چون دانشگاه تهران و تربیت مدرس، آن هم با عنوان علوم قرآن و حدیث، گروههاى آموزشى شکل گرفته که بسیار نوپاست. و دانشکده علوم حدیث ـ که این نشریه بدان وابسته است ـ نیز هنوز مراحل ادارى و سازماندهى را پشت سر مىگذراند.
از این رو،جاى صد افسوس است که تاکنون، آموزش در حوزه حدیث، به موازات پژوهش حرکت نکرده است. به نظر مى رسد اهل سنّت، چنانکه در پژوهش، بویژه در سالیان اخیر، حرکتهاى پرشتابى داشته اند، در حوزه آموزش نیز جلوتر باشند.
یکى از رشته هاى درسى در نظامیه بغداد، علم الحدیث بود و عبدالوهاب قامى (م500ق) و خطیب تبریزى (م502ق) از استادان این درس بودند.14 در سال 728قمرى، دارالقرآن و دارالحدیث تنکویه در دمشق تأسیس شد و ذهبى از مدرّسان آن بود.15 در الازهر، از سال 1936 میلادى، قانونى به تصویب رسید که پس از دوره ابتدایى تا مراحل پایانى تحصیل، حدیث جزو درسها قرارگرفت.16
این نگاه به گذشته و گستره نیازها و پرسشهاى جدید، برنامه ریزان آموزشى و پژوهشى را فرامى خواند که حدیث و دانشهاى وابسته بدان را در برنامه ها جاى دهند.
قرآن و حدیث، دو مصدر دین شناسى و مادر علوم اسلامى به شمار مى روند و نباید در حاشیههبرنامه هاى نهادهاى تعلیمى و آموزشى قرارگیرند. نباید فرزندان، عرصه را بر مادر تنگ کنند و آن را از صحنه به دور سازند یا در حاشیه قراردهند.
حاشیه نشینى حدیث، این ضرر را داشته که هنوز بسیارى از قلمروهاى آن، به تعلیم، بلکه تحقیق، درنیامده است. روایات مربوط به معارف، اخلاق، آداب و رسوم و ادعیه و زیارات، هنوز بکر باقى مانده اند. حدیث، در حاشیه و به دنبال فقه و اصول گام برمى دارد و تا آنجا بدان توجه مى شود که فقه و اصول دامن گسترده باشد.
بر پیروان سنّت و عترت فرض است که حدیث را در همه قلمروها و با همه دانشهاى بایسته آن، منظور کنند و آن را از انحصار منبر وعظ و کرسى فقه خارج سازند.
به امید روزى که حدیث و دانشهایش جایگاهى شایسته در برنامه آموزشى حوزه ها به دست آورد و رشته اى تخصصّى را به خود اختصاص دهد و مراکز آموزش عالى به علوم حدیث، به عنوان یک گروه مستقل آموزشى بنگرند. واللّه ولىّ التّوفیق.
1. الفهرست، محمدبن الحسن الطوسى، قم، منشورات الرضى، ص142
2. همان، ص124
3. همان، ص136
4. همان، ص88
5. همان، ص58
6. مستدرک الوسائل، میرزاحسین نورى، قم، اسماعیلیان، ج3، ص535
7. الفهرست، ص157
8. ر.ک: الذریعة، ج3، ص345ـ359 (49 عنوان شرح)
9. ر.ک: الذریعة، ج4، ص111ـ161 (86 عنوان شرح)
10. ر.ک: الذریعة، ج3، ص305ـ306 (9 عنوان شرح)
11. ر.ک: الذریعة، ج3، ص307ـ 308 (7 عنوان شرح)
12. ر.ک: الذریعة، ج4، ص90ـ147
13. ر.ک: الذریعة، ج2، ص305ـ319
14. مدارس نظامیه و تاثیرات علمى و اجتماعى آن، نورالله کسائى، تهران، امیرکبیر، 1363، ص135
15. تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى، عبدالرحیم غنیمه، ترجمه نورالله کسائى، تهران، انتشارات یزدان، 1364،ص155
16. الازهر فى الف عام، محمد عبدالمنعم خفاجى، بیروت ـ قاهرة، عالم الکتب ـ مکتبة اللباب الازهریة، ج2، ص182ـ185